:::  Iran Online  ::  حکايات  :::
 
 

Iran Online

صفحه اصلی

طالع بينی

گالری عکس

موسيقی

نرم افزار

جوک

تلويزيون

فيلترشکن

درباره ما

مقالات      

 

 

 روزی الاغ يک مزرعه دار داخل چاهی افتاد و شروع کرد به سرو صدا کردن صاحب الاغ که نمی دانست چگونه الاغ را از چاه بيرون بکشد، بعد از مدتی با خود فکر وگفت:چاه که آب ندارد و در نهايت بايد پر شود، الاغ هم که پير است بنابراين بيرون آوردن الاغ هيچ سودی ندارد صاحب الاغ تصميم خود را گرفته بود ،از جا بلند شد و به سراغ همسايگانش رفت و از آنها خواست تا در پر کردن چاه به او کمک کنند تا الاغ بيچاره بيشتر از آن عذاب نکشد. هر کدام از همسايگان نيز با بيلی در دست شروع به ريختن خاک به درون چاه کردند.

با ريخته شدن خاک به درون چاه الاغ شروع به بی قراری کرد و خود را به ديواره های چاه می زد و با صدای بلند عرعر می کرد، اما پس از مدتی ديگر صدايی از الاغ نيامد. چه اتفاقی افتاده بود، آيا الاغ بيچاره واقعا زنده بگور شده بود يا قضيه چيز ديگری بود .. صاحب الاغ وقتی که ديگر صدای الاغش را نشنيد به درون چاه نگاه کرد و در کمال تعجب ديد هر بار که خاک به چاه ريخته می شود الاغ خاک را از پشت خود می تکاند و روی آن می ايستد. با اين کار توانست با تکاندن خاک از روی خود و ايستادن بر روی لايه های جديد خاک به دهانه چاه برسد و موجب شگفتی خود و همسايگان شود.

انسان هم در زندگی با مشکلات و مسايل(همان خاکی که روی الاغ ريخته می شود) زيادی روبرو می شود. اما کسی از اين مشکلات سربلند و پيروز بيرون می آيد که نگذارد آنها او را از پای در آورند و زندگی را برای او مختل کنند. انسانی پيروز است که از مشکلات به نفع خود استفاده کند و با غلبه به مشکلات (ايستادن بر روی خاک) راه نجات خود را پيدا کند.

   همه ما از چاه مشکلات نه با دست روی دست گذاشتن و تماشای زنده بگور شدن خود، بلکه با تسليم نشدن در برابر آنها رهايی می يابيم و به زنگانی پرنشاط و موفقی دست پيدا می کنيم.

 بازگشت به مقالات 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

|Home||Photo||Music||TV&Radio||proxy||Software||contact us||About us|

© 2004 Iran Online ™. All rights reserved  ®